www.Amiralitanz.Lxb.ir

جوک !!! تأثیر خوشرویی و شاد بودن والدین بر فر زندان/سخنان پیامبروحضرت لقمان در با ره ء شادی طنز تقلب کردن طنز نوشته های شب امتحان عکس جالب رفتار پدر با پسر قبل وبعد از امتحانات !!! عکس های طنز تقلب !!! عکس ها ی طنز بسیار خنده دار حد و اندازه ی شو خی در اسلام عکس های طنز لطیفه های خنده دار و بامزه دانلود با کیفیت عالی کلاه قرمزی 94 جواب دندان شکن و جالب سر دار قاسم سلیمانی به ابو بکر بغدادی جک های 1394 سال نومبارک دو لطیفهء جالب بهترین لطیفه ها سخنان امامان در بارهء شوخی باز در مورد فواید خنده


دو لطیفهء جالب

می دونین فرق بین گوسفند وگاو چیه؟

گاو وقتی از خیابون عبور میکنه این ور اون ورو  نگاه میکنه

ولی گوسفند مثل گاو از خیا بون می گذره!

                                                    ***

یه روز یه پسر از پدرش می پرسه:

بابا جون فرق بین کلت ومثلثل چیه؟

پدر می گه:

پسرم! کلت مثل منه که آ روم آ روم حرف زنم

ولی مثلثل مثل ماما نته که یه ریز پشت سر هم حرف می زنه!!!!

 

 

 

 




نویسنده : امیرعلی تاریخ : جمعه 15 اسفند 1393

بهترین لطیفه ها

*یه روز یه گنجشک با یه موتوری تصادف می کنه بی هوش می شه ، وقتی به هوش می یاد می بینه تو قفسه ، می زنه تو سرش و می گه: بیچاره شدم موتوریه مُرد!!

 

*یه روز یه سیر با یه پیاز دعواش می شه سیر میگه: حیف کهع سیرم وگرنه می خوردمت!!

 

 

*به غضنفر می گن : می زاری بچه ات بره دانشگاه؟ می گه : اگه به درسش لطمه نزنه بله!!

 

*غضنفر می ره جلو آینه و چشم هاشو می بنده ، بهش می گن چرا این کار رو می کنی می گه: می خوام ببینم وقتی می خوابم چه شکلی می شم؟!!!

 

*به غضنفر می گن نظرت راجع به ساندویچ چیه ؟ می گه: همون که آخرش مزه ی کاغذ می ده؟!!

 

*غضنفر خودش رو می زنه به کوچه علی چپ ، گم می شه!!

 

*یه نفر یه ماهی زنده دستش بوده داشته با خودش می برده ، دوستش می گه جریان این ماهی ها چیه ؟ می گه : برای شام دارم می برمش خونه. ماهی میگه: خیلی ممنونم من شام خوردم من رو ببر سینما!!!

 

*شبی ملانصردین خواب دید که دارن به او 100 دینار می دهند ولی او اسرار کرد که 200 دینار بدهید در همین حال از خواب پرید و چیزی در دستش ندید، چشمانش را بست و گفت: باشد همان 100 دینار قبول است.!!

 

*غضنفر شیلنگ رو بر می داره و تلویزیون رو آب پاشی می کنه و بعد می گه : مگه نگفتم اینجا فوتبال بازی نکنید؟!!!

 

*روزی راننده کامیون به یه پیچ رسید ، دولا شد و آن را برداشت!!!

 

*یه پرگار قرص اکس می خوره ، مربع می کشه!!

 

*غضنفر می خوره زمین..... هوا می ره نمیدونی تا کجا می ره!!!

 

*غضنفر از خواب می پره پاش می شکنه!!!

 

*به غضنفر می گن بچه ات رو بیشتر دوست داری یا بربری رو ، می گه من رو سر دو راهی قرار ندهید!!!

 

*غضنفر می ره هیئت راش نمی دن ، سال دیگه هیئت می زنه هیچ کس رو راه نمی ده!!!

 

*به غضنفر می گن با ریلکس جمله بساز؛ میگه: رفتم باغ وحش با گوریل عکس گرفتم!!

 

*موشه می خواسته خودکشی کنه وارد داروخانه می شه و می گه: مرگ من دارید؟!!!

 

*یه روز یه جوجه با باباش دعواش می شه می ره بیرون می گه پیشی بیا من رو بخور!!!

 

*به یه نفر می گن: به نظر شما هویج باعث تقویت قوه ی بینایی می شه؟ می گه: بله آخه تا به حال خرگوشی ندیده ام که عینک بزند، تازه باعث تقویت قوه ی شنوایی هم می شود ، خرگوش ها رو دیدی گوش هاشون چه قدر دراز است؟!!

 

*یه روز یه نفر داشته رادیو گوش می داده، رادیو میگه: راه بهارستان به امام حسین (ع) بسته است، راه خیابان .... به اما حسین بسته است... . طرف می گه: بابا بسته است که بسته است حالا چرا انقدر قسم می خوری؟!!!

 

*غضنفر سوار آسانسور می شه می بینه نوشته ظرفیت 12 نفر . با خودش می گه : عجب بدبختی ، حالا 11 نفر دیگه از کجا پیدا کنم بیارم؟!!

 

*به غضنفر می گن: جسم شفاف چیه؟ می گه: جسمی که بشه از این طرف اون طرفش رو ببینی. می گن : آفرین ؛ یه مثال بزن. میگه: نردبان.!!!

 

*به غضنفر می گن : چرا مشکی پوشیدی ؟ می گه : بابام مرده. میگن: چرا اینقدر پاره پورست؟ میگه: خدابیامرز نمی زاشت خاکش کنم که.!!

 

*یارو ماشینش تو برف گیر میکنه، زنجیر نداشته سینه می زنه!!!

 

*غضنفر یه چراغ جادو پیدا می کنه ، دست میکشه ، غوله میاد میگه: سه تا آرزو کن. می گه: اول : یک ماکسیما می خوام . دوم: یه ماکسیما می خوام . سوم : یه ماکسیما می خوام. غوله می گه: چرا ستا ماکسیما با هم؟ می گه: می خوام بفروشم و یه الگانس بخرم.!!!

 

*غضنفر کلیدش رو تو ماشین جا میزاره تا بره کلید ساز بیاره ، زن و بچه اش سه ساعت تو ماشین گیر می کنند.!!

 

*گوسفنده قرص اکس می خوره می ره لب جاده و می گه: کشتارگاه!!!

 

 

 

 

 

 

 

*یه نفر می ره عروسی بعد که میاد بیرون می بینه کفشاش نیست ، با خودش می گه : سه تا حالت داره: نیومدم ، اومدم و رفتم ، بدون کفش اومدم ،بعداً می یام!!!!

 

*یه روز سه نفر داشتن به هم دیگه پز می دادن : اولی می گه : پسر من آر دی گرفته . دومی می گه این که چیزی نیست پسر من بی ام وه گرفته. سومی یه کم فکر می کنه و می گه: پسر من اچ آی وی گرفته!!!

 

*یه روز یه هزار پا می ره خواستگاری یه مورچه ، به مورچه می گه : با من ازدواج می کنی ؟ _مورچه می گه: کی حال داره هر شب هزار جفت جوراب بشوره!!!

 

*یه نفر یه رادیو می خره ، روشنش می کنه می بینه خرابه ، بازش می کنه می بینه یه مگس توش مرده ، با خودش می گه ای بابا این که خوانندش مرده!!!!

 

*یه روز دو نفر رو دستگیر می کنن می برن کلانتری ، از اولی می پرسن اسمت چیه ؟  می گه: فری ، می زنه توگوشش و می گه اسمت رو درست بگو ، از دومی می پرسن اسمت چیه ؟ طرف که ترسیده بوده اسمش قلی بوده میگه : قُلِیدون!!!

 

*از یه نفر می پرسن دو دوتا چند تا می شه ؟

می گه : چهار تا. چهار تا گردو بهش جایزه می دن . فرداش می یان می پرسن : دو دوتا چند تا می شه؟ می گه : یک میلیارد!!!!

 

*معلم: بنویس یازده .

 دانش آموز بعد از چند لحظه فکر کردن : آقا من عدد یک اولش رو نوشتم ولی نمی دونم یک دومی را سمت چپش بزارم یا راست!!!!

 

*معلم: بگو ببینم ، عدد سی و سه رو چه طوری می نویسند؟

دانش آموز : یک عدد سه می نویسند و بعد یک تشدید روی آن می گذارند.

 

*دو خرس قطبی در کویر راه می رفتند . اولی به دومی می گه: زمستان های این جا باید با برف و یخبندان شدیدی همراه باشه.

دومی می گه: از کجا به این نتیجه رسیدی؟

اولی می گه:مگر نمی بینی از حالا همه جا رو شن پاشیدند!!!!

 

*اولی: تاحالا موز خوردی؟

دومی : همون که هسته اش درازه؟

 

*اولی: به آدمی که نه کمرو باشه نه پر رو چی می گن؟

دومی: می گن نیمرو!!!

 

*یه نفر می ره خواستگاری بهش می گن زن که نداری؟

می گه : به جون دوتا بچه هام زن ندارم.

 

*یه روز آقایی به رستوران می ره:

مهمان دار می پرسه : چی میل دارید؟

مشتری می گه: فعلاً یه نوشابه.

مهمان دار می گه: نوشابه هامون گرم اند.

مشتری می گه: اشکالی نداره می ریزم تو نعلبکی !!!

 

*مردی پیش دکتر رفت و گفت: دکتر به دادم برسید ، از صبح تا حالا نمی تونم کمرم را  راست کنم. دکتر باتعجّب به مرد نگاهی کرد و گفت: باید هم نتونی چون دکمه ی پیراهنت رو به شلوارت وصل کردی!!!

 

*یه روز از یه پیر زنه که 99 تا بچه داشته می پرسن: چرا یک بچه ی دیگه نمی یاری که بشه 100 تا؟

می گه: فرزند کمتر ، زندگی بهتر!!!!

 

*اولی : می دونی بزرگ ترین آرزوی جوجه تیغی چیه؟ دومی: نه . اولی: این که یکی بغلش کنه.

 

*یارو تو اتوبان می رفته و با رادیو پیام گوش می داده. رادیو میگه: یه احمق داره تو  اتوبان خلاف جهت میره . یارو همین طور که رانندگی می کرده می گه: بابا یکی نیست خِیلیَن!!!!

 

*دکتر برای تست کردن سه تا دیونه یه سیب می زاره روی میز و میگه : هر کس اسم این میوه رو درست بگه آزادش می کنم. اولی میگه: انگور. دومی می گه:چغندر. سومی می گه: سیب . سومی رو آزادش می کنن . وقتی به محوطه ی تیمارستان می رسه میگه : سرتون کلاه گذاشتم اون خیار بود!!!

 

*غضنفر بعد از دوسال چیدن یک پازل رو تموم می کنه بهش می گن: فکر نمی کنی خیلی طول کشید ؟ میگه: نه تازه رو پازل نوشته بود برای 3 تا 5 سال!!!

*به غضنفر می گن چند تا حیوان نام ببر که پرواز کنه . میگه : کبوتر ، کلاغ ، خر. می گن خر که پرواز نمی کنه. می گه : خره دیگه یه دفعه دیدی پرواز کرد!!!

 

*میخ میره عروسی انقدر غر میده تا پیچ می شه!!




نویسنده : امیرعلی تاریخ : جمعه 15 اسفند 1393

سخنان امامان در بارهء شوخی
حدیث (1) امام باقر عليه السلام :

إِنَّ اللّه  عَزَّوَجَلَّ يُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلا رَفَثٍ؛

خداوند عزوجل دوست دارد كسى را كه در ميان جمع شوخى كند به شرط آن كه ناسزا نگويد.

كافى، ج2، ص663، ح4

حدیث (2) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

إِنّى أَمزَحُ وَلا أَقولُ إِلاّ حَقّا؛

من شوخى مى كنم، اما جز حق نمى گويم.

شرح نهج البلاغه، ج6، ص330

حدیث (3) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَلمُؤمِنُ دَعِبٌ لَعِبٌ وَالمُنافِقٌ قَطِبٌ غَضِبٌ؛

مؤمن شوخ و شنگ است و منافق اخمو و عصبانى.

تحف العقول، ص 49

حدیث (4) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

أَتَتِ امرَأَةٌ عَجوزٌ إِلَى النَّبِىِّ صلى الله عليه و آله فَقالَ لاتَدخُلُ الجَنَّةَ عَجوزٌ، فَبَكَت، فَقالَ: إِنَّكَ لَستَ يَومَئِذٍ بَعَجوزٍ، قالَ اللّه  تَعالى: (إِنّا أَنشَناهُنَّ إِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ أَبكارا)؛

پير زنى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد. حضرت به او فرمودند: پير به بهشت نمى رود. پيرزن گريست. حضرت فرمودند: تو در آن روز پير نخواهى بود. خداى متعال مى فرمايد: «ما آنان را آفرينش نوينى بخشيديم و همه را دوشيزه قرار داديم».

تنبيه الخواطر، ج1، ص112

حدیث (5) امام كاظم عليه السلام :

إِنَّ رَسولَ اللّه  صلى الله عليه و آله كانَ يَتيهِ العرابىُّ فَيُهدى لَهُ الهَديَّةَ، ثُمَّ يَقولُ مَكانَهُ: أَعطِنا ثَمَنَ هَديَّتِنا فَيَضحَكُ رَسولُ اللّه  صلى الله عليه و آله وَكانَ إِذَا اغتَمَّ يَقولُ: ما فَعَلَ العرابىُّ؟! لَيتَهُ أَتانا؛


باديه نشينى بود كه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله مى آمد و براى آن حضرت هديه مى آورد و همان جا مى گفت: پول هديه ما را بده و رسول خدا صلى الله عليه و آله مى خنديدند. آن حضرت هرگاه اندوهگين مى شدند، مى فرمودند: آن باديه نشين چه شد؟ كاش نزد ما مى آمد.

كافى، ج2، ص663، ح1

حدیث (6) امام على عليه السلام :

كَثرَةُ المِزاحِ تَذهَبُ البَهاءَ وَتوجِبُ الشَّحناءَ؛


شوخى زياد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود.

غررالحكم، ج4، ص597، ح7126

حدیث (7) امام على عليه السلام :

مَن كَثُرَ مِزاحُهُ استُجهِلَ؛


هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.

غررالحكم، ج5، ص183، ح7883

حدیث (8) امام على عليه السلام :

رُبَّ هَزلٍ عاد َجِدّا؛


چه بسا شوخى اى كه جدّى مى شود.

تحف العقول، ص85

حدیث (9) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

لا يَبلُغُ العَبدُ صَريحَ اليمانِ حَتّى يَدَعَ المِزاحَ و َالكَذِبَ و َيَدَعَ المِراءَ و َإِن كانَ مُحِقّا؛


بنده به ايمان ناب نرسد، مگر آن كه شوخى و دروغ را ترك گويد و مجادله (بگومگو) را رها كند، هر چند حق با او باشد.

الترغيب و الترهيب، ج3، ص594، ح20

حدیث (10) امام صادق عليه السلام :

إِذا أَحبَبتَ رَجُلاً فَلا تُمازِحهُ وَ لا تُمارِهِ؛


هر گاه كسى را دوست داشتى، با او نه شوخى كن نه مجادله.

كافى، ج2، ص66، ح9

حدیث (11) پيامبر صلى الله عليه و آله :

اَنا زَعيمٌ بِبَيتٍ فى رَبَضِ الجَنَّةِ وَ بَيتٍ فى وَسَطِ الجَنَّةِ وَ بَيتٍ فَى اَعلَى الجَنَّةِ، لِمَن تَرَكَ المِراءَ وَ اِن كانَ مُحِقّـا وَ لِمَن تَرَكَ الكِذبَ وَ اِن كانَ هازِلاً وَ لِمَن حَسَّنَ خُلقَهُ؛

 

من براى كسى كه بگومگو را رها كند، هر چند حق با او باشد و براى كسى كه دروغ گفتن را اگر چه به شوخى باشد، ترك گويد و براى كسى كه اخلاقش را نيكو گرداند، خانه اى در حومه بهشت و خانه اى در مركز بهشت و خانه اى در بالاى بهشت ضمانت مى كنم.

خصال، ص 144، ح170

حدیث (12) امام باقر عليه السلام :

اِنَّ اللّه  عَزَّ و َجَلَّ يُحِبُّ المُداعِبَ فِى الجَماعَةِ بِلارَفَثٍ؛

 

خداوند عزوجل، كسى را كه در ميان جمع شوخى كند، دوست دارد به شرط آن كه ناسزا نگويد.

كافى، ج2، ص663، ح4

حدیث (13) امام على عليه السلام :

كَثرَةُ المِزاحِ تُذهِبُ البَهاءَ وَ توجِبُ الشَّحناءَ؛

 

شوخى زياد، ارج و احترام را مى برد و موجب دشمنى مى شود.

غرر الحكم، ح 7126

حدیث (14) امام حسن عسکری علیه السلام:

لا تُمار فَیذهَبَ بَهاوُک وَ لا تمازح فَیجتَرَاُ عَلَیک؛

جدال مکن که ارزشت می رود و شوخی مکن که بر تو دلیر شوند

تحف العقول، ص 486

حدیث (15) امام موسی کاظم علیه السلام:

اِیاک وَ المِزاحَ فَاِنَّهُ یذهَبُ بِنُورِ ایمانِک؛


از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.

بحارالانوار، ج78، ص321

حدیث (16) امام على علیه السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله لَيَسُرُّ الرَّجُلَ مِنْ اَصحابِهِ اِذا رَآهُ مَغْموما بِالْمُداعَبَةِ وَ كانَ صلی الله علیه و آله يَقولُ: اِنَّ اللّه‏َ يُبْغِضُ الْمُعَبِّسَ فى وَجْهِ اِخْوانِهِ؛

 

هرگاه رسول اكرم صلی الله علیه و آله يكى از اصحاب خود را غمگين مى‏ ديدند، با شوخى او را خوشحال مى‏كردند و مى‏فرمودند: خداوند، كسى را كه با برادران (دينى) اش با ترشرويى و چهره عبوس روبرو شود، دشمن مى‏دارد.

رسائل شهيد ثانى، ص 326

حدیث (28) امام صادق علیه السلام :

كانَ رَسولُ اللّه‏ِ صلی الله علیه و آله يُداعِبُ وَ لا يَقولُ اِلاّ حَقّـا؛

رسول اكرم صلی الله علیه و آله شوخى مى‏ كردند ولى جز حقّ چيزى نمى‏ گفتند.

مستدرك الوسائل، ج 8 ، ص 408

حدیث(29) امام محمدباقر علیه السلام :

 اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ یُحِبُّ المُداعِبَ فی الجَماعَهِ بِلا رَفَث؛

خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد .

کافی، ج2، ص663

حدیث(29) امام هادی علیه السلام :

الهُزءُ فُكاهَةُ السُّفَهاءِ، و صِناعَةُ الجُهّالِ.

هزل ‏گويى، شوخى كم‏ خردان و كار نادانان است.



نویسنده : امیرعلی تاریخ : جمعه 8 اسفند 1393

باز در مورد فواید خنده

فوايد خنده براي سلامت قلب

تهران،ايرنا ‪
تحقيقات نشان مي‌دهد تماشاي يك فيلم كمدي جريان خون را به قلب افزايش مي‌دهد، درحالي كه ديدن يك فيلم غم‌انگيز موجب كاهش جريان خون به قلب مي‌شود. www.zibaweb.com
به گزارش خبرگزاري فرانسه از پاريس، پژوهشگران دانشگاه مريلند قسمتهاي ‪ ۱۵تا ‪ ۳۰دقيقه‌اي فيلمهاي كمدي و جدي را براي ‪ ۲۰جوان پخش كردند و دستكم ‪ ۴۸ساعت بين تماشاي فيلم‌ها فاصله گذاشتند
محققان با سونوگرافي جريان خون در سرخرگ بازويي را كه بين كتف و آرنج جريان دارد در خوكهاي آزمايشگاهي اندازه‌گيري كردند.

جريان خون در ‪ ۱۴تن از ‪ ۲۰داوطلب به هنگام تماشاي صحنه‌هايي از فيلم نجات سرباز رايان كاهش نشان داد. اما در ‪ ۱۹تن از ‪ ۲۰جوان به هنگام تماشاي قسمتهاي خنده‌دار يك فيلم ديگر افزايش نشان داد.

تفاوت بين اين دو وضعيت جريان خون ‪ ۵۰درصد بود.

تاثير تماشاي فيلم غم انگيز بر جريان خون قلب همانند انجام حساب ذهني بود.

اما تماشاي يك فيلم كمدي تاثيري همانند ورزش ايروبيك يا مصرف داروهاي پايين آورنده كلسترول خون داشت.

افسردگي، اضطراب، عصبانيت و خصومت باعث ايجاد اختلال در مسيرهاي اكسيد نيتريك كه به اتساع عروق خوني كمك مي‌كند مي‌شود.

خنده باعث مي‌شود برخي هورمون‌ها تاثير متضادي داشته باشند.

احساسات مثبت مانند خنده از روي خوشي و شادماني تاثير مفيدي بر سلولهاي آندوتليوم كه ديواره رگهاي خوني را مي‌پوشاند دارد.




نویسنده : امیرعلی تاریخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393

فواید خنده

فواید خنده

آیا تاکنون از خود پرسیده ایدکه چند بار در روز از ته دل می خندید؟ آیا آدم خوش خنده و خوشرویی هستید یا گرفته و عبوس و به اصطلاح جدی و مبادی آداب! پژوهشهای گوناگون در زمینه اثرات خندیدن بر جسم و روح بیانگر این واقعیت است که خندیدن سبب از بین رفتن بسیاری از فشارهای روحی و روانی شده و راندمان کاری را در افراد بالا می برد. در کشور هندوستان برای تشویق مردم به اینکه از دل مشغولی های روزانه خود دست برداشته برای لحظه ای هم که شده با "خنده" مشکلات خود را فراموش کنند، دست به ابتکار جالبی زده اند و دوره هایی تحت عنوان "خنده درمانی" تشکیل داده اند این دوره ها با استقبال بسیاری روبه رو شده است. بهره گـیـری از " خنده" برای درمان ناهنجاری های فکـری و عارضـه های جـسمـی، نخستین بار نیست که به مرحله اجرا درمی آید. پیش از این در کشور ژاپن به معجزه خنده پی برده و از آن برای آرامش روح و روان استفاده نموده اند. طی یک برنامه از پیش تعیین شده در کلاس های خنده درمانی برای علاقمندان به آرامش درونی، فواید خنده به طور مبسوط، شرح داده می شود. در این راستا بر این نکته تاکید می شود که بسیاری از ما اکثر وقت خود را در محل کار سپری می نماییم، جایی که بیشترین فشار را از لحاظ کاری متحمل می شویم، بیماری های زیادی مانند "فشار خون"، "نارسایی های قلبی"، "بی خوابی و افسردگی" حاصل فشارهای بیش از اندازه ای هستند که هر کدام از ما روزانه با آنها دست و پنجه نرم می کنیم، اضطراب و استرس محیط کار و فعالیت ممکن است به وضعیت بدتر مانند اعتیاد به مواد مخدر یا تفریحات غیر سازنده منجر شود. از این رو، تمرین خنده به فواصل زمانی در روز باعث می شود اکسیژن بیشتری به مغز برسد و با آزاد شدن هورمون های انرژی زا در بدن، فرد احساس آرامش بیشتری کند. پس سعی کنید همیشه لبخند بر لبانتان باشد.دست کم پس از هر دو یا سه ساعت کار مداوم یک نفس عمیق کشیده گردن و شانه هایتان را به عقب خم کنید تا به اصطلاح خستگی از تنتان بیرون برود. خنده درمانی سیستم ایمنی بدن را افزایش داده باعث می شود کمتر دچار سرماخوردگی و عطسه شوید همین طور بروز عفونت های حلق و ریه را تا حد قابل ملاحظه ای کاهش می دهد. خنده استقامت بدن را در ابتلا به بیماری هایی همچون آسم، برونشیت، سردردهای عصبی و میگرن، و نیز دردهای ناشی از آرتروز، دیسک کمر و ستون فقرات افزایش می دهد. خنده درمانی درحقیقت نوعی تمرکز فکری محسوب می شود که افکارانسان را از دنیای فیزیکی جدا می کند تا جایی که ذهن به هیچ چیز دیگری نمی اندیشد. تمام کسانی که از این روش استفاده می کنند به خوبی می دانند که هنگام متمرکز ساختن ذهن، همه افکار بد و منفی از قبیل اندیشه های جرم برانگیز، ترس، عصبانیت، حسادت و خود خواهی را می توان از ذهن بیرون کرد و روحیه ای شاد و سرزنده را با تمرین گذشت و فداکاری، احترام به دیگران، دوست داشتن و محبت ورزیدن و از همه مهمتر "بخشش" در وجود خود زنده ساخت. از این رو افراد بایدبیش از هر چیز زوایای شخصیتی خودرا به خوبی بشناسند و جنبه های شوخ طبعی را در وجود خود شناسایی کنند اگر چه این خصیصه در همه اشخاص به یک اندازه موجود نیست. طی فرآیند خنده درمانی به افراد آموزش داده می شود که صرف نظر از مشکلات و گرفتاری هایی که برای هر فردی در زندگی ممکن است پیش بیاید خندیدن و خوشحالی بخش جدایی ناپذیری از زندگی فردی انسان ها محسوب می شود. وقتی ذهن و فکر شما در آرامش کامل باشد قطعاَ راحت تر و آسان تر می توانید تصمیم بگیرید و با آرامش خاطر مشکلات خود را حل کنید. اعضاء کلاس های خنده درمانی ابتدا یکسری فعالیت های جمعی و گروهی را با هم انجام می دهند سپس هرکدام جداگانه همان فعالیت ها را به طور انفرادی و به فواصل زمانی در روز تکرار می کنند. هر فردی دارای استعدادهای بالقوه نامحدودی است که بکر و دست نخورده باقی مانده اند و می باید در مسیر درست و با شناخت صحیح فعالیت یابند. یکی از این راههای شناخت استعدادهای خاموش در وجود انسان خنده درمانی است. یک محقق دانمارکی با الگوگرفتن ازاتاق های "استراحت" و "استعمال دخانیات" در شرکت ها و ادارات پیشنهاد کرد اتاق هایی با نام "اتاق خنده" به این گونه مراکز اضافه شود تا کارمندان بتوانند دست کم 10 الی 15 دقیقه را در آنجا به خندیدن سپری کنند. هر چند این پیشنهاد هنوز عملـی نشده و تنها در حد یک فـرضیه است اما به عقیده وی ایـن تنها راهی است که می تـوان خنده را به محیـط کار نیز انتقـال داد. باشگاههای خنده در کشورهای غربی ماننـد آمریکا و انگلیس که هفته ای یک بار دایر می شوند مفیـد هستند اما کافی نیستند و نیاز افراد را برطرف نمی سـازند چرا که انسان ها برای تامین نیازهای روحی خود به اینکه هر روز بخندند نیاز دارند. یکی از محاسن ایجاد اتاق خنده این است که دیگر نیازی به وقت قبلی نیست و هر کس می تواند در هر زمانی که دلش خواست به آنجا برود و تا دلش می خواهد بخندد. نکته مهم اینجا است که آیا افراد می توانند هر زمان که اراده کنند بی دلیل بخندند و یا باید محرکی آنها را به این عمل وادارد. تحقیقات نشان می دهد که بسیاری از انسان ها نسبت به لطیفه هائی که می شنوند عکس العمل نشان می دهند. اگر لطیفه شیرین و بامزه باشد قطعاَ خنده را بر لبانشان خواهد نشاند. برای اینکه بتوانید خندیدن را تمرین کنید باید با افرادی معاشرت کنید که همیشه شاد و خوشحال هستند، گویی هیچ غم و غصه ای در زندگی نــدارند و اگر هم دارند آن را بروز نمــی دهند. در این گونه کلاس ها توسط تلویزیون و یا ضبط صوت داستان های خنده دار و بامزه به نمایش در می آید تا افراد به خندیدن وادار شوند. خنده را می توان به چند گروه تقسیم بندی کرد. گروه اول همان لبخندهایی هستند که افراد در هر زمان و مکانی می توانند از آنها استفاده کنند. به طور مثال خیلی ها برای اینکه ترس و یا اضطراب خود را پنهان کنند آن را با یک لبخند بروز می دهند و یا لبخندهایی که آدم ها از روی تنبلی، بی تفاوتی و اینکه حوصله حرف زدن ندارند به یکدیگر تحویل می دهند. دسته دوم خنده هایی هستند که در مکان های خاص و با کمی احتیاط انجام می گیرند. مثلاَ در مکان های عمومی خنده بی جا و بی مورد شخصیت آدم ها را زیر سؤال خواهد برد. دسته سوم خنده های بی صدایی است که در دل آدم ها انجام می گیرد. برای مثال دوست شما مطلبی در مورد شخصیت شما به زبان می آورد که به نظر شما اصلاَ واقعیت ندارد و شما در دل به او می خندید و یا موردی را از کسی پنهان کرده اید و در دل به او می خندید که از همه جا بی خبر است. دسته چهارم خنده های کاملاَ دوستانه است، زمانی که از ته دل می خندید و در آن لحظه تنها به چیزی می اندیشید که باعث خندیدن شما شده است. در این حالت تمام اعضاء بدن شما از عضلات سر و صورت گرفته تا دست و حتی قفسه سینه، شما را در خندیدن همراهی می کنند. از این رو از ته دل خندیدن بهترین و مفیدترین نوع خنده است! بنابراین از همین امروز تصمیم بگیرید با لبخند زدن به دیگران و از ته دل خندیدن آرامش را به محیط کار و زندگی خود آورده و زمینه ای مناسب برای رشد خلاقیت ها و دوستیهای پایدار را فراهم کنید. منبع سایت بزرگ مردمان

****************************

باز هم در مورد خنده

نگرش ما نسبت به زندگی و توانایی هایمان در راه مقابله با مشکلات بـنـوع روابطمان و بویژه رابطه های صمیمی تر بستگی دارد. زمانیـکه ترشرویی در رابطه ای وجود داشته باشد، هر فردی در زندگی خود احساس خلا پیدا می کند و دلـیـل آن نیـز ایـن امر می باشد که کیفیت زندگی ارتباط شـدیـدی بـر روی تعادل روحی و روانی افراد می گذارد. اگر میخواهید از زندگی خود راضی باشید، بنابراین باید رابطه ها را شاداب و با نشاط نگه دارید.
آمـار طلاق حاکی از آن است که ما به هیچ وجه در این امر مـوفـق ظـاهر نشده ایم. تقریبا در حدود نیمی از ازدواج ها بـه طـلاق مـنـجر مـی شود و پایان ها ناگواری را به همراه می آورند. بسیاری از آن ازدواج هایی که به قوت خود باقی می مانند نیز زوجین به ندازه کافی شاد و خوشحال نیستند.
البته باید ذکر کنیم که بیشتر مردم ارزش یک رابطه سالم را می دانند و بدون توجه به اینکه چند بار ممکن است در عشق شکست بخورند، باز هم با امید فراوان به راه خود ادامه داده و به آینده امیدوارند. به همین دلیل مطالبی در این زمینه که در کتابهای مربوط به روابط و بحث ها و برنامه های تلویزیونی وجود دارند، وقت مردم را به خود اختصاص می دهند. و برخی از آنها ممکن است که بر روی زوج های خوشحال و یا ناراحت تاثیر گذار واقع شوند.
www.zibaweb.com

اما از میان تمام فاکتورهایی که برای ایجاد جوی مساعد در روابط خانوادگی پیشنهاد می شود یک راه حل وجود دارد که کمتر از آن به عنوان یک مداوا یاد شده. این در حالی است که هر فرد آرزوی آن را می کند و همواره میزان بیشتری از آن را درخواست میکند: خنده

البته واضح است که بیشتر زوج های شاد و خندان به وقایع خنده دار و فیلم های خنده داری که در تلویزیون مشاهده می کنند، می خندند نه به یکدیگر. و مهمتر از هر چیز این است که هیچ گاه به یکدیگر خرده نمی گیرند و سر خودشان را با جوک هایی که از طریق e-mail به دستشان می رسد گرم می کنند.

اما خنده ای که در خانه رشد کند یکی از نیازهای ضروری زوج های ناراحت و غمگین است. خندیدن یکی از نیازهای اولیه و از انواع ضروری آن می باشد که تنها مختص انسان ها می باشد و نشاند هنده زندگی اجتماعی است. (زمانی که هیچ شنونده ای در مقابل شما وجود نداشته باشد هیچ خنده ای هم به وجود نمی آید). خندیدن باعث پیوند دادن انسان ها به یکدیگر می شود. ذهن گوینده و شنونده را با هم هماهنگ کرده و نشان می دهد که از نظر احساسی با هم موافق نظر هستند.

مطالبی که گفته شد همه جزئی از نظریات رابرت پروواین دکترای عصب شناسی میباشد. او معتقد است که بحث خندیدن آنقدر پیچیده است که نمی توان در ازمایشگاه ها در مورد آن بحث کرد. به جای آن او موقعیت های خنده آوری را که به خودی خود ممکن است در زندگی روزمره هر یک از انسان ها رخ دهد را جمع آوری کرده و نتایج آنرا در کتاب خود با نام: کتاب پنگوئن ها (2001) که نوعی تحقیق علمی میباشد به چاپ رسانده است.

خنده یک فضای مثبت احساسی را به وجود می آورد و طرفین نیاز برقراری ارتباط نزدیک تری را نسبت به هم پیدا کرده و از وجود یکدیگر بیشترین لذت را می برند. یکی از نتایجی که دکتر پرووین به آن دست پیدا کرده حاکی از آن است که حتی گوینده ها خیلی بیشتر از شنونده ها از تاثیرات مثبت خندیدن بهرمند می شوند. خنده و شوخی اضطراب و عصبانیت را از بین می برد و راه رسیدن به صمیمت را هموار می سازد.

خنده از طریق قانون های سخت از پیش تعیین شده به وجود نمی آید بلکه در حین مکالمه و برقراری ارتباط است که افراد شروع به خندیدن می کنند. دکتر پرووین معتقد است که: ''خنده ارتباطی به خوشمزگی ندارد بلکه در رابطه با ارتباط های اجتماعی است که معنا پیدا می کند.''

در این قسمت برخی از یافته های متعجب کننده او را با هم مرور می کنیم

خندیدن امری است که به طور تصادفی رخ می دهد و شما را به نتایج بسیار زیادی می رساند اما یکی از بهترین ره آوردهای آن: در کنار هم جمع کردن مردم می باشد. در حقیقت فواید سلامتی خنده از حمایت های اجتماعی که برای فرد به وجود می آورد نشئت می گیرد.
خنده نقش مهمی در پیوستن دل ها به یکدیگر دارد. مردها عاشق خانم هایی هستند که در حضورشان از ته دل می خندند.
هر دو جنس (چه زن و چه مرد) خندیدن را دوست داشته و بسیار می خندند. اما خانم ها بیشتر از آقایون می خندند – تقریبا در حدود 126 درصد بیشتر از مردها – و آقایون نیز خیلی بیشتر خنده تحویل می گیرند.
خنده خانم ها یکی از مولفه های ضروری برای حفظ یک رابطه سالم می باشد
خنده در زوج ها با افزایش وزن کاهش پیدا می کند.
مثل خمیازه، خنده نیز واگیر دار است. کسی نمی تواند در مقابل آن از خود مقاوت نشان دهد.
یکی از راه های ایجاد خنده (و به طور حتم یکی از قدیمی ترین راه ها) غلغلک دادن است. غلغلک دادن یک امر کاملا اجتماعی است چرا که هیچ یک از ما نمی تواند شروع کند به غلغلک دادن خودش. ما کسی را غلغلک می دهیم تا او نیز در مقابل به این عمل ما واکنش نشان هد. برای اینکه دیگران شما را غلغلک ندهند و به عنوان یک فرد غلغلکی شناخته نشوید باید خودتان انها را غلغلک دهید.
نه تنها تمام مردم از غلغلک خوششان می آید (چه غلغلکی ها چه کسانی که آنها را غلغلک می دهند) بیشتر افراد معتقدند که این عمل نشانه ای از علاقه و محبت است.
احتمالا غلغلک باید ریشه تمام بازی ها باشد. این کار دارای تاثیرات دوجانبه و متقابل می باشد. به عبارت دیگر آهنگ یک ارتباط سالم می باشد. البته می تواند غریزه جنسی را در بزرگسالان تحریک کند.
احساس غلغلکی بودن در سنین میانسالی تا حد بسیار زیادی کاهش مییابد. انسان ها به تدریج شروع به از دست دادن ''محرک های لامسه ای'' می کنند. دکتر پرووین معتقد است که میل به غلغلک، لمس کردن و شروع بازی، به تدریج ازبین می رود. اما هیچ گاه نباید فراموش کرد که چنین رفتارهایی جزء نقاط حساس عواطف یک فرد به شمار می روند.
بنابراین دفعه اینده که با همسر خود به مشکل برخورد کرده و شروع به جر و بحث نمودید، در اتاق را به شدت به هم نکوبید و خارج نشوید. به جای آن شروع کنید به غلغلک دادن همسر خود. ( قسمت های غلغلکی بدن به ترتیب حساسیت: زیر بغل، شکم، روی دنده ها، پا، زانو، گلو، گردن و کف دست ها می باشد.)
ما می دانیم که این کار مشکلات شما را به طور کلی از بین نمی برد اما می تواند به منزله نقطه شروعی باشد تا شما دونفر در کنار یکدیگر بنشینید و با هم در رفع انها کوشش کنید. http://www.tehranmania.com

*********************************************************************************




نویسنده : امیرعلی تاریخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393

دا ستان هایی خنده دار در بارهءملا نصر الدین
     

       

20 داستان خنده دار از ملا نصرالدین

     

 
شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست. شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست.

 

  ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند.

  در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد.

  داستان خویشاوند الاغ

  روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,   شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟   ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟!

  داستان دم خروس

  یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,   ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,
  ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید.

  داستان خروس شدن ملا

  یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!   ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!   ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند!

  داستان الاغ دم بریده

  یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.   اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.   اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟

  داستان مرکز زمین

  یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟   ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟   اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد.

  داستان پرواز در اسمانها

  مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
  خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.   ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟   دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟   ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است!

  داستان درخت گردو

  روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن   مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.   ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟!

  داستان قیمت حاکم

  روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟   ملا گفت : بیست تومان.   حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.   ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری!

  داستان قبر دراز

  روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!   شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!   ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟!

  داستان خانه عزاداران

  روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!   ملا گفت: لیوانی آب بده!   دخترک پاسخ داد: نداریم!   ملا پرسید: مادرت کجاست:   دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!   ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید!

  داستان بچه ملا

  روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!   ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.   زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟   ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم!

  داستان ملا در جنگ

  روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.   ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟

  داستان نردبان فروشی ملا

  روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!   باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟   ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم.

  داستان لباس نو

  روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
  ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند.

  داستان ملا و گوسفند

  روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.   ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
  دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.   ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
  روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟

  داستان خانه ملا

  روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!   ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری   پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!

  داستان داماد شدن ملا

  روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟   ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم!

  داستان گم شدن ملا

  روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟   ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟

  داستان دوست ملا

  روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟   دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.
  بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟   دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم!

  داستان ماه بهتر است

  روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟   ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!   ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است

     



نویسنده : امیرعلی تاریخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393

لطیفه های بامزه و خنده دار

 بنده خدا خسیس قله اورست رو فتح می‌کنه، ازش می‌پرسن: انگیزه‌ات چی بود؟ میگه: خدا خفه‌اش کنه اونی رو که گفت: اون بالا نذری میدن !!

 

 بنده خدا خسیس سوار تاکسی میشه. موقع پیاده شدن راننده بهش میگه: پول خرد ندارم. بنده خدا خسیس میگه: به جاش برام بوق بزن!

 

 یک بنده خدا خسیس میمره رو قبرش مینویسن من مردم ولی مغازه باز است !

 

 خسیس ها  رو از چهار تا چیز میشه شناخت:۱- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن 2 هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته  ! 3 جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟ 4 بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسن!!

 

 یه روز یه خسیس خواب می بینه به یه فقیر ۱۰۰۰ تومان پول داده . وقتی از خواب بلند می شه میگه: وای عجب کابوسی بود!

 

از بچه ی یه خسیس می پرسن : وقتی می روی سر یخچال چی می خوری؟ میگه: کتک!

 

توی شهر خسیس ها قیمت بلیط اتوبوس از ۲۵ تومان به ۵ تومان می رسه. همه اعتراض می کنند. ازشون می پرسن : چرا اعتراض می کنید ؟ می گن: ما تابه حال وقتی پیاده روی می کردیم ۲۵ تومان به نفع مان می شد ولی حالا فقط ۵ تومان به نفع ما می شه!!

 

 

 از غضنفر می پرسن چه جوری بستنی کیم می خوری؟ می گه می ذارمش لای نون، سیخشو می کشم بیرون!

 

 

 غضنفر زنش رو بدجوری می زده ؛ از پرسیدن : چی کار کرده که می زنیش؟ می گه: اگه می دونستم که می کشتمش!!

 

 

 غضنفر با کلید گوشش رو تمیز می کرده؛ گردنش قفل می کنه!!

 

 

 به غضنفر می گن: فهمیدی زلزله اومد؟ گفت: نه من رو اون ور بود.!!

 

 

 غضنفر می ره عروسی ‌‌‌؛ تو عروسی برف شادی می زنن ؛ سرما می خوره!!

 

 

 غضنفر پول می اندازه توی صندوق صدقات بعد سوارش می شه!!

 

 

 غضنفر دکتر می شه، یه قرص به مریضش می ده می گه : یکی قبل از خواب بخور یکی بعد از خواب!!

 

 

 

 

 به غضنفر می گن: شنیدی آدم شدی؟ می گه: نامردا شایعه کردن!!

 

 

 

 به غضنف می گن: یه میوه ی آبدار و خوش مزه و شیرین نام ببر. می گه: خیار ! می گن: خیار کجاش شیرین و آبداره؟ غضنفر میگه: یه بار که با چایی شرین بخوری نظرت عوض میشه!!

 

 

 

 به غضنفر می گن: اگه سردت بشه چه کار می کنی؟ می گه: می رم نزدیک بخاری. میگن: اگه خیلی سردت بشه چی ؟ میگه: به بخاری می چسبم . میگن : اگه خیلی خیلی خیلی سردت بشه چی؟ میگه : حوب معلومه ، بخاری رو روشن می کنم.!!

 

 

 

 غضنفر به دوستش می گه: می دونستی آب سه تا جن داره؟ دوستش: نه اسمش چیه؟ غضنفر : یکی اکسی جن و دو تا هیدرو جن.!!

 

 

 

 غضنفر از دوستش  پرسید: تو کجا بدنیا اومدی؟ میگه: تو بی مارستان. غضنفر می گه: وای ، مگه مریض بودی؟

 

 

 

 از غضنفر می پرسن  : سخت ترین کار چیه ؟ میگه: نمک تو نمکدون ریختن. می گن: چرا ؟ می گه: چون سوراخ هاش خیلی ریزه!!

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 پدر : پسرم هروقت من رو اذیت می کنی یکی از موهای سرم سفید می شه. پسر : پس برای همینه که بابا بزرگ تمام موهای سرش سفید شده؟!!

 

 یه نفز سوار اتوبوس می شه، اتوبوس شلوغ بوده ، به نفر جلویی که مرد چاغی هم بوده می گه : آقا اینقدر هُل نده. طرف می گه: هل نمیدم ، رازم نفس می کشم.!!

 

 غضنفر یه تیکه یخ رو گرفته بود دستش و نگاش  می کرد، دوستش گفت: چی رو داری نگاه می کنی ؟ غضنفر گفت: داره ازش آب می چکه ولی نمی دونم کجاش سوراخه!!

 

 غضنفر تلفن همراه می خره ، صفرش رو می بنده!!

 

 یه آدم خسیس جوهر خودکارش تموم می شه ، ترک تحصیل می کنه!!

 

 به یه نفر می گن: پاشو سحره ، میگه: بهش بگو خودم فردا بهش زنگ میزنم.!!

 

 غضنفر برف پاک کن ماشینش رو می زنه، هیپنوتیزم می شه!!

 

 غضنفر دفتر خاطراتش پر می شه ، می ندازتش دور!!

 

 به غضنفر می گن: کامپیوتر بلدی ؟ میگه: تا حدی. میگن: بیا روشنش کن. می گه: دیگه نه تا اون حد.

 

 غضنفر داشته با دوستش احوال پرسی می کرده، میگه : حالا ما تلفن نداریم ، شما نباید یه زنگ به ما بزنید؟!!

 

 غضنفر با کت و شلوار ورزشی تو خونش نشسته بود . بهش گفتن: چرا کت پوشیدی؟ میگه: آخه شاید مهمون بیاد. میگن : خوب چرا زیر شلواری پوشیدی ؟ می گه : خوب شاید هم نیاد.




نویسنده : امیرعلی تاریخ : پنج شنبه 7 اسفند 1393

طیفه های با مزه!!!
      جوک باحال بهمن 93       

     

نویسنده: سرگرمی - ۱۳٩۳/۱۱/٧

   

 

جوک باحال بهمن 93

 جوک باحال جوکستان 1740 بهمن 93

ﺷﺎﻣﭙﻮ ﺧﺮﯾﺪﻡ ﭼﻬﻞ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻦ ﺭﯾﺨﺘﻤﺶ ﺗﻮ ﻇﺮﻑ ﺩﺍﺭﻭﮔﺮ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻏﯽ ﮐﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﻔﻬﻤﻦ ﺍﺯﺵ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻧﮑﻨﻦ |: ﻓﺮﺩﺍﺵ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺑﺮﻡ ﺣﻤﻮﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻇﺮﻓﺶ ﺧﺎﻟﯿﻪ o.0 ﺩﺍﺩ ﺯﺩﻡ ﮐﯽ ﺍﯾﻨﻮ ﺯﺩﻩ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ ?? ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪ ﯾﻪ ﺩﻭﻧﻪ ﺯﺩ ﺗﻮ ﺳﺮﻡ ﮔﻔﺖ ﺁﺧﻪ ﮔﺪﺍ ﮐﯽ ﺍﯾﻨﻮ ﻣﯿﺰﻧﻪ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ؟؟؟ ﺑﺎﻫﺎﺵ شورتمو ﺷﺴﺘم.

 

 

ﺑﻪ عمه ﺍﻡ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﺫﻭﻕ ﻭ ﺷﻮﻕ ﮔﻔﺘﻢ : عمه! ﻣﻦ ﺧﯿﻠﯽ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﯿﺎﻡ ﺍﻭﻥ ﺟﺎ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﮔﺸﺘﻪ میگه : ﺧﻮﺏ ﺍﯾﻦ ﺟﺎ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﺮﯼ ﭘﯿﺸﺶ؟ اینجاست که میفهمم فحش هایی که به عمه میدن بی دلیل نیست




نویسنده : امیرعلی تاریخ : شنبه 2 اسفند 1393

احادیثی زیبادر بارهء خنده

حدیث,احادیث,حدیث درباره خنده

احادیثی گهربار درباره خندیدن

پيامبر صلى الله عليه و آله: كَبُرَ مَقتا عِندَ اللّه‏ِ الأَكلُ مِن غَيرِ جوعٍ ، وَالنَّومُ مِن غَيرِ سَهَرٍ، وَالضِّحكُ مِن غَيرِ عَجَبٍ ، وصَوتُ الرَّنَّةِ عِندَ المُصيبَةِ ، وَالمِزمارُ عِندَ النِّعمَةِ؛ خوردن از سرِ سيرى، خواب بى‏ شب‏ زنده‏دارى ، خنده بى[موجب] شگفتى ، ناله و مويه بلند به هنگام مصيبت ، و بانگ ناى در نعمت و شادمانى ، نزد خدا سخت ناپسند است . (كنز العمّال، ج 16، ص 80، ح 44011)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

پيامبر صلى الله عليه و آله: ايّاكَ اَنْ تَضْحَكَ مِنْ غَيْرِ عَجَبٍ ، اَوْ تَمْشىَ و تَتَـكَلَّمَ فى غَيْرِ اَدَبٍ؛ از خنديدنِ بى تعجّب [و بى‏ جا] يا راه رفتن و سخن گفتنِ بى‏ ادبانه بپرهيز. (بحار الأنوار، ج 75، ص 8 ، ح 63)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام هادى عليه السلام: [اَلْمُؤْمِنُ] يُحْسِنُ وَيَبْكي كَما أَنَّ الْمُنافِقُ يُسيى‏ءُ وَ يَضْحَكُ؛ مؤمن خوبى مى‏ كند و مى ‏گريد، ولى منافق بدى مى‏ كند و مى‏ خندد. (مكارم الأخلاق، ص389)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام حسن عسكرى عليه السلام: مِن الجَهلِ الضّحكُ من غيرِ عَجَبٍ؛ خنده‏اى كه از روى تعجب نباشد نشانه نادانى است . (تحف العقول، ح 487 - منتخب ميزان الحكمة، ص 120)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

 لقمان علیه السلام: لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، ايّاكَ وكَثرَةَ الضِّحكِ ؛ فَإِنَّهُ يُميتُ القَلبَ؛ لقمان به پسرش گفت: «پسرم! از خنده زياد بپرهيز؛ زيرا دل را مى ‏ميراند». (تفسير قرطبی، ج 13، ص 175)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

لقمان علیه السلام: لاِبنِهِ : يا بُنَيَّ ، لا تَضحَك مِن غَيرِ عَجَبٍ ، لا تَمشِ في غَيرِ أرَبٍ ، ولا تَسأَل عَمّا لا يَعنيكَ؛ لقمان به پسرش گفت: «پسرم! بدون تعجّب [و بى‏جا ]خنده نكن و بى هدف ، راه نرو و از چيزى كه به تو مربوط نيست ، نپرس ». (فيض القدير، ج 1، ص 162)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

امام على عليه السلام: خَيرُ الضِّحكِ التَّبسُّمُ؛ بهترين خنده ، تبسّم است. (غرر الحکم و درر الکلم، ح4964)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام حسن عسکری علیه السلام: مِنَ الجَهلِ الضِّحكُ مِن غَيرِ عَجَبٍ؛ خنده بيجا از نادانى است. (تحف العقول)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

پيامبر صلى الله عليه و آله: لو تعلمون ما أعلم لضحكتم قليلا و لبكيتم كثيرا؛ اگر آنچه من دانسته ام بدانيد خنده كم و گريه بسيار ميكنيد. (نهج الفصاحه، ح 2320)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

پيامبر صلى الله عليه و آله: الضّحك ضحكان ضحك يحبّه اللَّه و ضحك يمقته اللَّه فأمّا الضّحك الّذي يحبّه اللَّه فالرّجل يكشر في وجه أخيه شوقا إلى رؤيته، و أمّا الضّحك الّذي يمقته اللَّه تعالى فالرّجل يتكلّم بالكلمة الجفاء و الباطل ليضحك أو يضحك يهوى بها في جهنّم سبعين خريفا؛ خنده دو قسم است خنده ايست كه خدا آن را دوست دارد و خنده ايست كه خدا آن را دشمن دارد، اما خنده اى كه خدا آن را دوست دارد، آنست كه مرد به روى برادر خويش از شوق ديدار وى لبخند زند اما خنده اى كه كه خداى والا آن را دشمن دارد آنست كه مرد سخن خشن و ناروا گويد كه بخندد يا بخندند و بسبب آن هفتاد پائيز در جهنم سرنگون رود. (نهج الفصاحه، ح1892)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

 

امام صادق عليه ‏السلام : كَثرَةُ الضِّحكِ تُميتُ القَلبَ؛ خنده بسيار، دل را مى ‏ميرانَد. (كافى، ج 2، ص 664)

 

حدیث,خندیدن,احادیث

امام باقر سلام الله علیه : تَبَسُّمُ الرَّجُلِ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ حَسَنَةٌ لبخند آدمى به روى برادر مؤمنش، حسنه است. بحارالأنوار - ج 74 - ص 288. میزان الحکمة ج6 - ص407- ح11133




نویسنده : امیرعلی تاریخ : شنبه 2 اسفند 1393

یه لطیفه ی خنده دار!

یه روز یه پسره می ره خاستگاری.

به دختره می گه ببخشید اسم شما چیه؟

دختره می گه: اسم من تو همه ی باغچه های دنیا است.

پسره می گه:فهمیدم.حتما اسمتون شلنگه!!!




نویسنده : امیرعلی تاریخ : شنبه 2 اسفند 1393

عکس متحرک باراک اوباما(شوخی با با راک اوباما)

AKSGIF.IR_BARAK OBAMA GIF-تصاویر متحرك باراك اوباما




نویسنده : امیرعلی تاریخ : شنبه 2 اسفند 1393



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به www.Amiralitanz.Lxb.ir مي باشد.